خاطرات فرناز و فرهام

سلام دوستای عزیز   این اولین پست من برای دختر گلمه. امیدوارم خوشتون بیاد شب چله عمه جون به خاطر ماه محرم و صفر و احترام به امام حسین (ع) یه کم به تأخیر افتاد ولی حسنش این بود که فرنازسادات هم تو مراسم عمه جونش بود آخی گنجیشک کوچولوی من همش خواب بود و وقتی هم بیدار شد دختر گلی بود بعدش هم که اومدیم خونه مثل یه فرشته کوچولو خوابید ...

سلام خاله جونم امروز مهمون خونه مایی .... خوش اومدی عزیزم بابایی دوربین رو آوردن و من چند تا از عکسهات رو گلچین کردم که واست بزارم صد سال زنده و سالم باشی در کنار مامان و بابا   قربون اون لبخندت خاله جونم 15 روزگی عسل بانو وقتی رفته بودی مرکز بهداشت ( هشتم دی ماه )   ...

سلام عروسک خاله امروز 1/30 عصر 10 روزه شدی و بردمت حمام کلی از آب خوشت اومده خدا کنه همیشه اینطور باشی گل خاله دوستت دارم الهی که 100 ساله بشی   10 روزگیت مبارککککککک پی نوشت :ازت عکس گرفتم اما فلش نداشتم عکس قشنگت رو بیارم خونه ،   به همین زودی میزارم ...

اولین شب یلدا ... خواب خواب بودی خاله جونم   بعد اولین حمام امروز.......یک هفتگی ناز دونه   ...

امروز صبح بند نافت افتاد خاله جونم ... رکورد شکستی خاله جون ...کلی با مامانی ذوق کردیم .... ظهر بردمت حمام و کلی رفرش شدی اینقدر آروم بودی ... کیف کردم خوشحالم که از اون نورهای بنفش هم خلاص شدی عزیز خاله ...

  لحظه اول تولد نی نی ناز دو ساعت بعد .... ورود به خونه ... خوش اومدی عزیز خاله   ...

امروز یعد اینکه مامانی چند ساعت دردهای به دنیا اومدن تو رو تحمل کرد بالاخره ساعت حدودا 13 و 22 دقیقه زمینی شدی و صدای گریه هایِ زیبات من رو مسرور کرد .... یه فرناز ناز با وزن 3 کیلو قد 48/5 عزیزمیییییییییی ، به زودی میام با عکسهای زیبات دوستت دارم و خوش اومدی نفسممممممممممممممممم و من دوباره طعم شیرین خاله شدن رو با تمام وجودم حس کردم با تمام وجودم ...

سلام عزیز خاله ... الان در این لحظه وبلاگ تو هم به اسم خودت به ثبت رسید ... تا رسیدنت به این دنیای خاکی چیزی باقی نمونده ... منتظر دیدار روی ماهت هستم نفسم ... صحیح و سالم هم خودت هم مامان مریم دوستت دارم تا ابدددددددددد ...